هنگامی که خبر شهات علیرضا ناهیدی را آوردند، مادر محسن شروع کرد به گریه کردن،
محسن به او گفت:
“شهادت افتخار است و منتظر باش که یک روز هم خبر شهادت مرا بشنوی…”
وقتی مادر در جوابش گفت «انشاءالله پیروز میشوید.»
محسن پاسخ داد:
“ما خدمت میکنیم تا آنجا که زندهایم و تا خدا بخواهد و سرانجام شهید میشویم. ”
هرگاه از او سؤال میشد که در جبهه چه میکند، میخندید و میگفت:
“اگر خدا قبول کند، یک رزمنده هستم. مادر آنجا کاری انجام نمیدهیم که قابل توجه باشد.”
محسن نیز یکی از فرماندهانی بود که تنها پس از شهادتش، خانوادهاش متوجه شدند
که فرمانده تیپ بوده است. چند روز پس از اینکه فرماندهان تیپ ذوالفقار توسط نیروهای
مزدور کمین خوردند، «محسن نورانی» و «محمدتقی پکوک» به شهادت رسیدند.
روحش شاد یادش گرامی و راهش استوار