زندگینامه شهید ولی الله فلاحی

زندگینامه و آموختهها
خانواده امیر سرلشكر شهید ولیالله فلاحی در ۱۳۱۰، زمانی كه در روستای “كولج” شهرستان طالقان زندگی میكردند، صاحب پسری شدند كه نامش را به عشق امیرالمومنین علی(ع)، ولیالله نهادند.(حسینیا، ص ۵) ولیالله دوره دبستان را در طالقان گذراند. وی در چهارده سالگی برای ادامه تحصیل روانه شهر تهران شد و دوران دبیرستان را در دبیرستان نظام تهران پشت سرگذاشت و در ۱۳۳۰ دیپلم گرفت.
در مهر ماه همان سال به دانشگاه افسرى امام على(ع) راه یافت و دوره كارشناسی علوم و فنون نظامی را در ۱۳۳۳ به پایان رساند. فلاحی با درجه ستوان دومی، در سال های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۳ برای فراگیری دوره آموزش كارگزینی نظامی و دوره عالی آجودانی به كشور آمریكا فرستاده شد. پس از بازگشت به ایران، در جایگاه استاد دانشگاه افسری كوششهای خود را دنبال كرد. وی به زودی توانست دوره مقدماتی آجودانی و دوره عالی را در دانشگاه نظام پایه گذاری كند.
شهید فلاحی در ۱۳۴۸ دوره فرماندهی و ستاد را گذراند. سپس در ۱۳۵۱ با درجه سرهنگ دومی در جایگاه افسر ناظر صلح سازمان ملل در آتشبس جنگ ویتنام به همراه گروه دیگری از افسران ایرانی شركت نمودند. در آن زمان استكبار جهانی به سركردگی آمریكا، دو میلیون ویتنامی را به خاك و خون كشیده بود. آن شهید تا ۱۳۵۳ در ویتنام، انجام وظیفه كرد. پس از بازگشت از آن كشور، بار دیگر در دانشكده فرماندهی و ستاد(دافوس) به آموزش درسهای نظامی ادامه داد.
مسئولیتهایش باعث نشد تا در رفتار و گفتار انقلابی شهید فلاحی خدشهای وارد شود. او از همان آغاز خدمت نظامی علیه حكومت دست نشانده محمدرضا شاه پهلوى فعالیت میكرد. ولیالله از سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۵۲ چهار بار به زندان افتاد.(بری دیزجی و همكاران، ص ۳۱)
شهید فلاحی كه شایستگیهای شگرفی داشت، در ۱۲ مهر ۱۳۵۷ به درجه سرتیپی ارتقا پیدا كرد و در جایگاه معاونت فرماندهی مركز پیاده شیراز كارش را آغاز نمود.(حسینیا، ص ۸) فلاحی از نظر ضد اطلاعات ارتش شاه فردی نامطمئن بشمار میآمد و تنها مسئولیتهای درجه دو را میتوانست داشته باشد.
اوج تلاشهای شهید فلاحی علیه حكومت وابسته به بیگانگان پهلوى دوم، به بهمن ماه ۱۳۵۷ برمیگردد. با پافشاری و پیگیری او حكومت نظامى طاغوتیان در شیراز لغو گردید، نیروهای ارتشی از سطح شهر شیراز گردآوری شدند و مسئولیت بر دوش شهربانى گذارده شد كه كمك بزرگی به مردم انقلابی بود.(همان، ص ۱۳)
دوران انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی
با پیروزی انقلاب اسلامى در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، فروپاشی نظام شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله در ایران، رانده شدن پنجاه هزار مستشار خارجى نظامی آمریكایی كه ایران را در عمل در اشغال خود داشتند و بستهشدن سفارت اسرائیل در تهران، دگرگونیهای فراوانی در همه نهادهای كشوری و لشكری به جامانده از نظام طاغوت وابسته به بیگانگان پدید آمد.
سرتیپ فلاحی كه بازنشسته شده بود، به درخواست شهید سپهبد “محمدولی قرنى”، نخستین رییس ستاد مشترك ارتش جمهورى اسلامى ایران، و پذیرش شوراى انقلاب اسلامى، در پایان ۱۳۵۷ به خدمت باز میگردد و به سمت فرمانده نیروى زمینى ارتش جمهوری اسلامی برگزیده میشود.
چند روز پس از پذیرش این مسئولیت، گروهك ضدانقلاب حزب دموكرات كردستان و گروهك كومله با پشتیبانی آمریكا، اسرائیل و نوكرشان، صدام حسین، علیه انقلاب نوپای مردم ایران به شورش و آشوب دست میزنند. آنها پادگان سنندج را محاصره میكنند.
شهید فلاحی در ۲۵ اسفند ۱۳۵۷ سه گردان را راهی سنندج میكند تا در كنار دیگر رزمندگان اسلام در آن استان، آتش فتنهگری ضدانقلاب را خاموش نمایند، ولی با سستی دولت موقت، آشوب همچنان گسترش یافت.
در ۲۴ مرداد ۱۳۵۸، افراد ضد انقلاب، شهر مرزی پاوه را محاصره كردند كه برخی از آنها چریكهای ماركسیست وابسته به سازمان فدایی خلق بودند. شهید فلاحی به همراه شهید دکتر “مصطفی چمران” و فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامى به پاوه میروند تا شورش و فتنه را خاموش كنند. آنها با دریافت فرمان امام خمینى(ره) مبنی بر سركوب دشمنان انقلاب و میهنفروشان وابسته به بیگانه، توانستند شهر پاوه را در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ با همكاری نیروهای ارتشی و سپاهی آزاد كنند و ضد انقلاب را فراری دهند.(همان، ص ۳۲)
پس از ترور “سپهبد قرنی” به دست تروریستهای گروهك فرقان در سوم اردیبهشت ۱۳۵۸(الفت پور، ص ۴۶)، فلاحی در ۲۹ خرداد ۱۳۵۹ به جانشینی ستاد مشترك ارتش جمهوری اسلامی برگزیده میشود. (بری دیزجی و همكاران، ص ۳۱)
شهید فلاحی برای نگهبانی از نظام جمهورى اسلامى ایران تا آنجا كه در توان داشت، میكوشید هماهنگی لازم را میان ارتش و دیگر نیروها؛ مانند سپاه پاسداران و نیروهای مردمی پدید آورد(سجادی انصاری و همكاران، ص ۹)، اما بنى صدر، رییس جمهورخیانتپیشه ایران به شدت با سپاه و شركت نیروهای مردمی در جنگ تحمیلى عراق علیه ایران مخالف بود و كارشكنی میكرد. ارتش هم به تنهایی نمیتوانست در برابر صدام حسین كه شرق و غرب وی را پشتیبانی میكردند، به پیروزی دست یابد.
با بركناری بنی صدر از مقام فرماندهی كل قوا، امام خمینی(ره) در ۲۱ خرداد ماه ۱۳۶۰ اختیارات فرماندهی كل را بهطور موقت به شهید فلاحی واگذار نمودند كه فرمان مسئولیت او به این شرح میباشد: «بسم الله الرحمن الرحیم، تیمسار ولی فلاحی، جانشین رییس ستاد مشترك ارتش جمهوری اسلامی ایران، تا تعیین تكلیف جانشین فرماندهی نیروهای مسلح، ستاد مشترك مجاز است با استفاده از اختیارات مقام رهبری، مأموریتها و وظایف محوله را انجام دهد. روحالله الموسوی الخمینی.»(صحیفه امام، ص ۴۲۱)
تدبیرهای نظامی سرلشكر فلاحی باعث شد بسیاری از نبردها در كردستان و نیز در جنوب كشور با موفقیت انجام شود.(حسینیا، ص ۸۱) وی تنها هفتهای ۴۸ ساعت در ستاد مشترك ارتش در تهران حضور داشت و بیدرنگ برای سركشی به جبهههای جنوب كشور میرفت و كاستیها را پیگیری میكرد.(سجادی انصاری و همكاران، ص ۱۰)
شهید فلاحی نبرد “نصر” را برای آزادسازی خوزستان در زمان بنی صدر طرحریزی كرد، ولی چون ناگریز بود راهبردهای خیانتكارانه بنی صدر مبنی بر استفاده نكردن از توان سپاه و نیروهای مردمی را رعایت كند، این نبرد دستاوردی نداشت. در نبرد “ثامن الائمه” در ۵ مرداد ۱۳۶۰ كه پس از بركناری بنی صدر، با همكاری سپاه و ارتش و طرحریزی مشترك سران این دو نهاد؛ از جمله شهید فلاحی انجام پذیرفت، در پیكاری سخت، شهر آبادان در ۵ مهر۱۳۶۰ پس از یك سال محاصره، آزاد میشود. برای نخستینبار شكست سختی بر دشمن بعثی به سركردگی صدام حسین، فرمانروای كودتاگر عراق و وابسته به بیگانگان، وارد میگردد.
ویژگىهاى اخلاقى
ولیالله فلاحی از امیران بیپروای ارتش جمهوری اسلامی ایران است كه پاكی نیت، دلبستگی به انقلاب اسلامی و همسویی با اندیشههای امام خمینی(ره) از ویژگیهای برجسته وی میباشند.
یك بار بنی صدر به دانشگاه افسری رفته بود، شهید فلاحی با فریاد شعار سر داد: «فرمانده كل قوا، خمینی روح خدا.» بنی صدر با شنیدن این شعار تنها یك چیز گفت: «دانشگاه افسری هم از دست رفت!» فلاحی میگفت: «ما كسری موازنه(از نظر نیرو و ابزار جنگ با عراق) را با اعتقاد و ایمان به پاسداری از اسلام، انقلاب و وطن اسلامی جبران كردهایم.»
ولی الله فلاحی همیشه خود را وامدار شهیدان میدانست و در همین باره گفته است: «من در برابر عظمت روحی شهیدان و جانبازان احساس حقارت میكنم و در مقابل آنها سر تعظیم فرود میآورم.»
شهید فلاحی از آنجا كه راه خود را آگاهانه برگزیده بود، در نبردها با ایمان استوارش از ساز و برگ جنگی دشمن نمیترسید و راه خود را مقدس میشمارد و میگفت: «جنگ ما نبردی حسینی است؛ ایمان در برابر ابزار جنگی.»(حسینیا، ص ۱۶۵)
آرام و بدون محافظ در نبردها در برابر دشمن میایستاد و در برابر پافشاری دوستان مبنی بر احتیاط میگفت: «اگر نگهدار من خداوند است كه من میدانم، شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد؛ از من خاطر جمع باشید، انسان شهید نمیشود، مگر آنكه پیش از آن كامل شده باشد.»
آرزوی شهید فلاحی بنا به گفته محافظش، زمینگیر شدن ارتش عراق و آزادسازی آبادان بود.(همان، ص ۱۴۸) فلاحی از تدبیر نظامی بالایی برخوردار بود كه بسیاری از پیروزیها را در نبردهای دفاع مقدس رقم میزد.(سجادی انصاری و همكاران، ص ۷)
نحوه شهادت
به دنبال نبرد “ثامن الائمه”، فلاحی در هفتم مهر۱۳۶۰ در قرارگاه عملیاتی لشكر ۷۷ خراسان در ماهشهر، از اسیران عراقی سان میبیند. او در همانجا لشكر ۷۷ را به نام امام هشتم، امام رضا(ع)، “لشكر پیروز ثامن الائمه” خواند.
در هفتم مهرماه و در پی آیین سان و رژه، سرلشكر فلاحی به همراه شهید سرتیپ “سیدموسی نامجو”، وزیر دفاع، سرلشکر خلبان شهید “جواد فکوری”، مشاور رییس ستاد مشترك ارتش، سردار سرلشکر شهید “یوسف کلاهدوز”، جانشین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و شهید “سید محمدعلی جهانآرا” ، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خرمشهر و آبادان، رهسپار تهران میگردند تا چگونگی شكستن حصر آبادان را به امام خمینی(ره) گزارش دهند. از آنجا كه هواپیمای آنها نقص فنی پیدا كرده بود، ناگریز میگردند در همان روز سوار یك فروند هواپیمای ترابری سی- ۱۳۰ كه رهسپار تهران بود، شوند.
در ساعت ۱۸:۴۳ به دلیل ناروشنی ناگهان برق و چهار موتور هواپیما در نزدیكی تهران از كار میافتد و در جنوب غربی منطقه كهریزك، پس از فرود، بر روی زمین آتش میگیرد و سرنشینان آن بهجز خلبان و كمك خلبان شهید میشوند. پیكر پاك شهید فلاحی به سفارش خود او در كنار مزار آیت الله سید محمود طالقانى در گورستان بهشت زهراى تهران به خاك سپرده میشود.(بری دیزجی و همكاران، ص ۳۰)
به یاد دلاوریهای این فرمانده خستگیناپذیر ارتش جمهوری اسلامی ایران، در ۲۶ اسفند ۱۳۸۵ تندیس بزرگ این سرباز میهن اسلامی در مركز فرهنگی دفاع مقدس خرمشهر نصب میگردد.